Webstats4U - Free web site statistics
Personal homepage website counter
Free counter

تحليل بازار فاركس

Monday, July 31, 2006

نگرانی مقامات امریکا از رکود اقتصادی

صبح دوشنبه بازار فارکس در شرایطی کار خود را آغاز کرد که دلار زخم خورده از حوادث هفته های پیش در شرایط روانی مناسبی به سر نمی برد .
مدت زمان بسیاری است که اقتصاد امریکا نشانه های مشهودی از خود نشان داده که حکایت از رکود اقتصادی دارد . این نشانه ها را به سادگی و با چشم غیر مسلح می توان در وضعیت بازار مسکن و بورس امریکا دید . کاهش نسبی شاخصهای بازار سهام امریکا مسئله ای بود که در جلسه 19 جولای بن برنانکی رئیس فدرال رزرو در برابر کنگره به عنوان پاشنه آشیل بن و همکارانش قرار گرفته بود و سناتورهای امریکایی مقامات بانک مرکزی را مسئول این وضعیت می دانستند و با لحنی تند از برنانکی سوال می کردند که چرا با افزایش بی رویه نرخ بهره موجب به وجود امدن این وضعیت شده است . اگر چه بن رئیس نه چندان شایسته فدرال رزرو در جواب گرانی نفت و بالا گرفتن تنشهای جهانی را مسبب کاهش شاخص بورسهای امریکا می دانست و اشاره به این داشت که باقی بورسهای معتبر جهان نیز در شرایط مناسبی به سر نمی برند اما پر واضح بود که 17 مرتبه افزایش نرخ بهره فشار شدیدی به اقتصاد امریکا اورده است .
با توجه و حوادث و اتفاقاتی که در چند هفته پیش رخ داد می توان اینگونه نتیجه گرفت که نگاه مقامات اقتصادی امریکا از مقوله تورم به مسئله پیشرفت متمایل شده و افزایشهای تند و تیزی که به منظور کنترل تورم انجام شد ظاهرا موجب رکود اقتصادی شده و اینک مقامات فدرال رزرو چاره ندارند جز اینکه خطر رکود اقتصادی را جدی تر بگیرند .
بهترین شاهد این مدعا خبر روز جمعه بود . جمعه ساعت چهار بعد از ظهر به وقت تهران تولید نا خالص ملی امریکا برای سه ماهه دوم اعلام شد . این شاخص برای سه ماه اول 5.6 اعلام شده بود که عدد نسبتا قابل قبولی بود اما اقتصاد دانان به دلیل رویت نشانه های اشکار رکود انتظارات خود را تعدیل کرده بودند و برای سه ماهه دوم انتظار عدد 3.00 را داشتند . حتی اگر عدد 3.00 هم اعلام می شد نسبت به سه ماهه اول یک کاهش جدی محسوب می شد اما عدد نهایی از این هم تلختر بود و 2.5 اعلام شد که موجب تضعیف شدید دلار پس از اعلام خبر شد . بنابراین قطعات پازل رکود اقتصاد امریکا تکمیل شد و پس از اعلام این خبر نظر سنجی ها حکایت از ان می کرد که تنها 25 در صد از اقتصاد دانان اعتقاد به افزایش نرخ بهره دارند که این مسئله اگرچه برای فعالان بورسهای امریکا خبری خوش محسوب می شود اما برای خریداران دلار چندان خوشایند نیست .
مهمترین اتفاقات هفته پیش رو اعلام میزان حقوق بگیران غیر کشاورزی(NFP) در روز جمعه و کنفرانس مطبوعاتی جان تریشه رئیس بانک مرکزی اروپا در روز پنج شنبه است .
با توجه به اتفاقات اخیر عدد نهاییNFP از اهمیت فوق العاده ای بر خوردار است قطعا در روز جمعه هفته اینده شاید امواج مرتفعی در بازار خواهیم بود اما اگر بخواهیم به روزهای اینده نظری بیاندازیم باید بگویم که اگرچه در این روزها نیز خبرهای نسبتا مهمی در انتظار بازار است اما تجربه نشان داده هفته های که بازار در انتظار NFP به سر می برد معمولا شایعاتی که در رابطه با این عدد در بازار پراکنده می شود نمودارها را هدایت می کند و خبرهای دیگر در درجه دوم اهمیت قرار می گیرند

چاپ شده در روزنامه دنیای اقتصاد مورخ 85/5/10 .

Sunday, July 30, 2006

پارادوکس بازار

رفتار بازارهای مالی متاثر از حوادث و اتفاقاتی است که در خارج از آنها رخ می دهد اما تمامی این رفتار ها درشرایط متفاوت یکسان نیست و همانند یک ا نسان که در حالات مختلف واکنشهای مختلفی نسبت به حوادث بیرونی از خود نشان می دهد بازار هم به عنوان یک موجود زنده از این قاعده مستثنی نیست .
به عنوان مثال فردی را تصور کنید که منتظر یک تلفن مهم است او در این شرایط و در لحظات انتظار صدای مجری تلویزیون که خبر شاید مهمتری را گزارش می کند نمی شنود . شخص مورد نظر در حالت انتظار بسر می برد که این حالت ویژگی های خاص خود را دارد در این حال شاید دیگر مراتب احساسی را نیز درک نکند مثلا اگر از مسئله خاصی میترسد و ان اتفاق رخ دهد شاید توجه چندانی به ان نکند اما صدای زنگ تلفن موجب جهیدن او می شود . این جهیدن شاید در مرد فرد فوق الذکر برای مابی اهمیت باشد اما جهشهای بازارهای مالی قطعا برای ما به عنوان تحلیل گر و معامله گر این بازار از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است .
حال سوال اینست که ایا بازار نیز همانند یک انسان نسبت به شرایط بیرونی واکنش نشان می دهد یا مکانیزم پیچیده تری دارد ؟
حقیقتا جواب دادن به این سوال بسیار مشکل است و باید از مثالهای ساده تر شروع کرد . به عنوان مثال یک کندوی عسل را در نظر بگیرید. این مجموعه از تعداد زیادی زنبور تشکیل شده که همگی موجود زنده محسوب می شوند و نسبت به محرک بیرونی واکنش نشان می دهند خود این مجموعه خود نیز یک موجود زنده محسوب می شود و تمامی صفات یک موجود زنده را دارد اما ایا الزاما رفتاراین موجود جدید شبیه رفتار زنبور است ؟ ایا یک مجموعه الزاما رفتاری شبیه سلولهای خود دارد ؟
مثال دیگر که کمی ما را به هدف نزدیک تر می کن یک شهر است .به اعتقاد من یک شهر را می توان یک موجود زنده دارای تمام خواص ان من جمله تولد حیات واکنش به محرک دارای صفات اخلاقی و مرگ است ولی ایا الزاما رفتار یک شهر رفتار انسانی است و مدل شده از رفتار انسان است ؟
و در نهایت بازار
بازار تشکیل شده از انسانهایی است که یا می خرند یا می فروشند و احساسات و تمایلات اینها قیمت کالای مورد نظر را مشخص می کند بنابراین مجددا سوال همیشگی مطرح می شود که ایا رفتار بازار یک رفتار انسانی است ؟ و یا بازار یکی دیگر از مخلوقات خداوند است و رفتار خاص خود را دارد و صرفا سلولهای ان از انسان تشکیل شده است ؟
به اعتقاد من باید به مسایل کلان اقتصادی وسیاسی از این زاویه نگریست و در ابتدا درک خوبی از موجودی که در مقابلمان است پیدا کنیم . به نظر من مفاهیمی همانند جنگل دریا خانواده شهر و در نهایت بازار در قلمرو موجودات زندهای قرار می گیرند که هویت مستقل خود را دارند و تنها سلولهای تشکیل دهنده انها را موجودات زنده دیگر تشکیل می دهند .
اگر بخواهیم بحث را به محور اصلی خود بازگردانیم باید بگوییم که هر بازار از طلا و نفت وا رز تا بورسهای منطقه ای هرکدام هویت خاص خود را دارند که این هویت اگرچه تا حدود زیادی تشکیل شده از سلولهای تشکیل دهنده ان است اما در نهایت هویتی مستقل محسوب می شود .
به عنوان مثال اگر رفتار بورس تهران را با رفتار بورس توکیو مقایسه کنید حتی با یک نگاه متوجه تفاوت ساختاری ان می شوید . البته پر واضح است که در این مقاله دید ما خوب و بد یا ضعیف و قوی بودن نیست بلکه صرفا دارای هویت بودن این منحنیهای به ظاهر کج و معوج مد نظر ماست . به عنوان مثالی دیگر اگر به نمودار قیمت نفت نگاه کنید متوجه تفاوت مشهود و ساختاری ان با نمودار طلا می شوید با اینکه مشهور است که این دو همبستگی بالایی با هم دارند .
مسئله ای که تا بدینجای کار قصد تبیین ان را را داشتم این بوده که بازارهای مالی اولا حیات دارند و دارای صفات یک موجود زنده هستند و در ثانی اگرچه هویتشان از هویت سلولهای تشکیل دهنده که همان انسانها هستند بی تاثیر نیست اما در نهایت هویتی مستقل دارند. اما سوال دیگری که اینجا مطرح می شود اینست که ایا مرتبه وجودی(و نه هوش ) موجود جدید از سلولهایش بالاتر است ؟
با قاطعیت می توان به این سوال پاسخ گفت : بله .
مرتبه وجودی یک شهر از شهروندانش بالا تر است و یا مرتبه وجودی دریا از ماهیان بالا تر است .
مرتبه وجودی بازار نیز از معامله گرانی که این بازار را تشکیل می دهند بالا تر است . اینجاست که پارادوکسی حل ناشدنی در برابر معامله گر قرار می گیرد باید سوار بر اسبی شود که از او قوی تر است .
انسان عصر باستان سوار بر چارپایان می شد چون مرتبه وجودی بالاتری داشت به تدریج با رشد هستی و به همراه ان انسان مرتبه وجودی انسان به حدی رسید که سوار بر قوانین فیزیکی شد و هواپیما را اختراع کرد و یا انسانی که روزی با کلک خود بر رودخانه پیروز می شد با رشد مرتبه وجودی کشتی را ساخت و دریا را مغلوب خود کرد .
برای مغلوب کردن چیزی ابتدا باید از ان قوی تر شد اما مشکلی که در مورد بازار وجود دارد اینست که این موجود خود از سلولهایی تشکیل شده که در حال قوی شدن هستند و به عبارتی مرتبه وجودی بازار همواره یک قدم از انسان جلوتر است و اینست راز ناکامی بسیاری از معامله گران .
ما در صدد پیشی گرفتن از موجودی هستیم که همواره یک قدم جلوتر از ما حرکت می کند و چون در شرایط عادی کسی نمی تواند از سایه خود پیشی بگیرد شکست دادن بازار نیز کار بسیار سختی می نماید و همانند یک ماهی که عمری در دریا گذرانده اما نمی داند دریا چیست معامله گران نیز که اجزا تشکیل دهنده بازار محسوب می شوند از قدرت درک رفتار بازار عاجزند و تنها راه پیروزی بر این موجود عجیب رها شدن از پیوندهای تشکیل دهنده ان و نگاه کردن به ان از موضعی بالاتر است . اما مشکل جدی انجا پدیدار می شود که عموم معامله گران برای کسب ثروتی که ناشی از متوسط بودن مرتبه وجودی انهاست وارد بازار می شوند و معمولا کسانی که از غار افلاطونی گریخته اند و به مراتب بالای وجودی رسیده اند علاقه ای به بازگشت به غار را نداردن چه رسد به اینکه خود را مجدد سرگرم بازیهای ان محیط بکنند . اینجاست که ادمی به یاد این شعر سعدی می افتد که :
این مدعیان در طلبش بی خبرند انرا که خبر شد خبری باز نیامد
براستی که در بازار های مالی نیز چنین است .عده بسیاری که گرفتار شبکه انسانی موجود هستند و برای رفع نیاز های خود به بازار مراجعه می کنند از این مسئله غافلند که حریف در سطح بالاتری قرار دارد و عده کمتری که از این شبکه گریخته اند بدلایل دیگری پا به بازار می گذارند و بر امواج ان سوار می شوند و خطری متوجه انان نیست .
شاید در انتها بد نباشد به هسته اصلی فلسفه کیرکگور اشاره شود (این فلسفه زیر بنای فکری فیلم هامون اثر اقای مهرجویی بود )که برای بدست اوردن چیزی باید ان را از دست داد .
و این پارادوکسی است که در طول این چند هزار سال تارخ تمدن بشر عده کمی توانایی حل ان را داشته اند .

چاپ شده در روزنامه همشهری

Monday, July 10, 2006

دلار در آستانه موجی دیگر

همیشه در تمامی بازارهای مالی علی الخصوص بازار ارز نوسان و امواج جدید و وجود دارد اما بعضی از امواج همانند نقطه عطف نمودار عمل می کنند و مقدمه یک دوران هستند .
از ابتدای سال جدید دلار بواسطه تغییراتی که در سیاستهای بانک مرکزی این کشوربوجود آمد تحت فشار قرار گرفت اما از آنجایی که هر موج عمری دارد زمانی رسید که بازیگران بازار دلار را بیش از حد ضعیف دیدند و احساس کردند که در شرایط Oversold(بیش از حد فروخته شده ) قرار گرفته اند . این زمان که فاز جدیدی در بازار ایجاد کرد از اواسط ماه می آغاز شد و تقریبا یک ماه و نیم به طول انجامید . در این مدت دلار همانند تیم بازنده ای که دقایقی پس از گل خوردن حالت تهاجمی به خود می گیرد حتی قسمتی از ضرر ها را نیز جبران کرد بطوریکه زوج ارز EUR/USD تا محدوده 1.24 نیز پایین آمد اما جلسه 29 زوئن فدرال رزرو که به نوعی برای طرفداران دلار خوشایند نبود موجب ایجاد موجی شد که به اعتقاد من سرآغاز دوران تضعیف مجدد دلار خواهد بود .
این مسئله بیشتر از آنجا قوت می گیرد که اتفاقات هفته پیش که تقریبا یک هفته پس از جلسه فدرال رزرو رخ می داد کاملا تائید کننده بیانیه تلخ بانک مرکزی امریکا بود .
جمعه گذشته آمار میزان مشاغل اضافه شده به اقتصاد امریکا((Nonfarm Payroll اعلام شد مهمترین شاخص اقتصادی امریکا و در شرایطی که انتظار عمومی این بود که این عدد 160000 اعلام شود خبر نهایی نشاندهنده عدد 121000 بود که به نوعی کمتر از سطح انتظارات بود . بلافاصله بعد از اعلام این خبر دلار در برابر اکثر ارزهای اصلی تضعیف شد اما پس از چند دقیقه کسر بالائی از ضررها را جبران کرد . این مسئله به علت همراه بودن بعضی اعداد دیگر به همراه تیتر اصلی خبر بود. در مورد خبر وضعیت بازار کار امریکا باید گفت که اگرچه تیتر اصلی این خبر چندان خوشایند نبود اما میزان درامد ساعتی کارگران و همچنین ساعات کار هفتگی نسبت به ماه قبل افزایش پیدا کرده بود که به نوعی حکایت از افزایش فشار تورمی بر اقتصاد ایالات متحده دارد.بنابراین اخبار این ماه وضعیت بازار کار امریکا اگرچه سرانجام به ضرر دلار تمام شد اما فی نفسه خیلی نا امید کننده نبود . اما مسئله ای که باید مورد توجه قرار کیرد اینست که چشم بازار تنها به یک خبر نگاه نمی کند و کلیه حوادث را زیر نظر دارد . اگر به روند اتفاقات نگاه کنیم میبینیم که اقتصاد امریکا در مرحله خطرناکی قرار دارد و ادامه افزایش نرخ بهره شاید موجب نوعی رکود اقتصادی در این کشور شود . بنابراین فعلا اعداد ارقام و همینطور اشخاص بر علیه دلار صف آرایی کرده اند و احتمال سقوط بیشتر این ارز در برابر یورو تا مرز1.3 در برابر پوند تا حوالی 1.89 ودر برابر ین زاپن تا مرز110.00 وجود دارد .
مسئله که این احتمالات را افزایش می دهد اینست که در بازار فارکس تنها یک ارز معامله نمی شود بلکه زوج ارزها مورد معامله قرار می گیرند . شاید این از بخت بد دلار باشد که بانک های مرکزی کشورهای مالک ارزهای مقابل مثل بانک مرکزی اروپا وبانک مرکزی زاپن در اندیشه افزایش نرخ بهره هستند .
هفته گذشته جلسه بانک مرکزی اروپا (ECB) برگزار شد و اگرچه نرخ بهره این منطقه در عدد 2.75 ثابت باقی ماند اما کنفرانس مطبوعاتی جان تریشه رهبر این بانک حکایت از عزم جدی مقامات این بانک برای مبارزه با تورم می کرد . او در سخنان خود اشاره به این داشت که ما بشدت مراقب (Strong Vigilance) تورم خواهیم بود .لغت بشدت کار خود را کرد و در حین این بیانیه بورو ضربه ای دیگر به دلار زد . بانک مرکزی اروپا برای مقابله با تورم ایجاد شده در این منطقه از اواخر سال 2005 دوران افزایش نرخ بهره را آغاز کرده و تا کنون در سه نوبت آن را از 2 به 2.75 رسانده است . با توجه به پیش بینی های مثبت در رابطه با رشد اقتصادی و همینطور افزایش تورم و بالا رفتن قیمت نفت پیش بینی می شود که چند نوبت دیگر شاهد افزایش این عدد باشیم .تنها عاملی که ممکن است مانند ترمز در برابر سیکل افزایش نرخ بهره بانک مرکزی اروپا عمل کند افزایش ارزش یورو است . بر اثر قدرت گرفتن یورو بخش صادرات این منطقه آسیب میبیند و چون کل این اقتصاد متکی بر صادرات است بنابراین ممکن است بالارفتن نمودار یورو برای اقتصاد اروپا گران تمام شود .اتفاقی که زمانی نه چندان دور در اواخر سال 2004 رخ داده بود . هنگامیکه نرخ یورو در برابر دلار از عدد 1.3 بالاتر رود مقامات اقتصادی این منطقه احساس نگرانی می کنند و پایینتر از آن را به عنوان منطقه آرامش (Comfort zone) می شناسیم . با توجه به اینکه هم اکنون در ناحیه 1.28 بسر می بریم فعلا فرصت کافی داریم تا به شکاف پدید آمده میان بانک های مرکزی امریکا و اروپا فکر کنیم و مشکلات ناشی از گرانی یورو را به فرصتی دیگر واگذار کنیم .

Wednesday, July 05, 2006

دلار در نیمه نخست 2006 ( قسمت 2 )

خلاصه بخش اول : در مقاله پیش اشاره به این داشتیم که ارزش دلار بیش از هرچیز دیگر به سیاستهای بانک مرکزی ایالات متحده وابسته است و متاثر از تغییراتی است که سیاستگذاران اقتصادی این کشور در نرخ بهره اعمال می کنند . از اواخر سال 2004 فدرال رزرو به رهبری آلن گرینسپن برای کنترل تورم تصمیم به افزایش نرخ بهره گرفتند که این مسئله قدیرت گرفتن دلار در سال 2005 را به دنبال داشت اما از اواخر این سال زمزمه هایی دال بر به پایان رسیدن دوران افزایش نرخ بهره شنیده می شد .اندکی بعد در روز دوازدهم دسامبر جلسه بانک مرکزی تشکیل شد و پس از گزارش بیانیه ای که اعضای این نهاد صادر کردند زمزمه ها تبدیل به هراس جدی خریداران دلار شد و به دنبال آن اولین موج تضعیف دلار شکل گرفت . موجی که تا این لحظه نیز از قدرتش کاسته نشده است .
*****

روال کار FOMC(نهاد تصمیم گیرنده در مورد نرخ بهره ایالات متحده ) به این صورت است که حدودا بیست روز بعد از جلسه اصلی که بیانیه (Statement) صادر می شود اقدام به انتشار جزئیات(Minute) جلسه می کند که اگر اهمیت آن از بیانیه بیشتر نباشد کمتر نیست .
در سومین روز سال میلادی جدید یعنی سوم زانویه جزییات جلسه دوازدهم دسامبر منتشر شد . در این گزارش اشاره به این شده بود که شاید نیاز چندانی به ادامه افزایش نرخ بهره نباشد . جمله ای مانند پتک بر سر خریداران دلار (Dollar Bull) فرود آمد و نرخ برابری یورو در برابر دلار را از 1.18 ظرف دو روز به 1.21 رساند که بیشترین سقوط دورزه دلار در پنج سال گذشته بود . دیگر همه می دانستند که نرخ بهره امریکا که در آن زمان 4.25 بود به قله نزدیک شده است و امید چندانی به افزایش های تند و تیز 2005 نیست

.جدای از اتفاقاتی که در خاک امریکا رخ می داد مسئله ای که کار دلار را مشکل تر کرده بود حوادثی بود که در آنسوی اقیانوس اطلس در جریان بود .
بانک مرکزی اروپا ( ECB) دقیقا عکس راهی را می رفت که همکاران امریکایی آنها می رفتند . در سال 2005 که مقامات ایالات متحده بیرحمانه نرخ بهره را افزایش می دانند بانک مرکزی اروپا به رهبری جان تریشه نرخ بهره قاره سبز را در عدد 2.00 ثابت نگاه داشته بودنند که عدد نسبتا پایینی بود . بطوریکه در آن زمان در میان کشورهای پیشرفته جهان بعد از زاپن که نرخ بهره در نزدیکی صفر نگاه داشته بود رتبه دوم را از نظر پایین بودن نرخ بهره به خود اختصاص داده بود .توجیه آنها برای این مسئله رکود نسبی حاکم بر منطقه یورو بود اما در اواخر سال 2005 نشانه هایی از افزایش تورم در اروپا دیده شد که مقامات بانک مرکزی اروپا را تحریک به افزایش نرخ بهره کرد و سرانجام پس از پنج سال ثبات نرخ بهره اروپا در عدد 2.00 در دسامبر 2005 این عدد به 2.25 افزایش پیدا کرد .
نکته ای که اشاره به آن ضروری است اینست که افزایش یا کاهش نرخ بهره معمولا در یک دوره زمانی نسبتا بلند مدت انجام می شود و صرفا یک پله افزایش کمک چندانی به افزایش ارزش ارز نمی کند .در آن زمان مقامات بانک مرکزی اروپا و در راس آنها تریشه به کرات این مسئله را بیان می کردند که افزایش نرخ بهره ماه دسامبر یک حلقه از یک رشته نیست و ECB الزامی ندارد تا همانند فدرال رزرو رفتار کند اگرچه این سخنان در مقاطعی موجب نا امیدی خریداران یورو می شد که ضعف یورو را بدنبال داشت اما به تدریج روشن شد که نرخ بهره اروپا در یک سیکل افزایش قرار دارد و اگرچه ممکن است اروپاییها همانند امریکایی ها در افزایش این عدد بسیار حریص نباشند و در هرجلسه آن را افزایش ندهند اما نا گزیر به افزایش تدریجی آن هستند این مسئله سه دلیل عمده داشت :
1- اقتصاد اروپا در حال احیا (Recovery) بود و نشانه هایی از پیشرفت اقتصادی در شاخصهای اقتصادی این منطقه دیده می شد و اگرچه در ابتدا وزرای دارایی کشورهای منطقه یورو نگران افزایش نرخ بهره که فشار مضاعفی بر اقتصاد می آورد بودند و اعتقاد داشتند که صنایع این منطقه هنوز به حدی از رشد نرسیده اند که بتوانند در کنار نفت گران نرخ بهره بالا را نیز تحمل کنند اما به تدریج شاخصهای اقتصادی مخالفان را آرام کرد و به بانک مرکزی اجازه داد تا نگاه جدی تری به مسئله تورم بیاندازد و امید به افزایش نرخ بهره را دو چندان کند .
2- تورم این منطقه در حال پیشرفت بود و هست . بانک مرکزی اروپا عدد 2.00 در صد را برای رشد تورم سالیانه مناسب می دانست ومی داند ولی نشانه های دال بر بالاتر رفتن تورم از این عدد دیده می شد که البته گرانی نفت نیز یکی از عوامل اصلی آن بود . ترجیع بند همیشگی مقامات بانکهای مرکزی کشورهای پیشرفته جهان در سالهای اخیر هم لغت تورم بوده و با لا رفتن تورم در اروپا قطعا بر انتظارات افزایش نرخ بهره می افزود .
3- اما سومین و شاید مهمترین عاملی که بازار را در آن روزها به افزایشهای بیشتر نرخ بهره در اروپا امیدوار می کرد ( و هم اکنون پس از گذشت شش ماه در میابیم که این انتظارات به نوعی صحیح بوده است ) پایین بودن این عدد بود . عدد 2.00 برای نرخ بهره یک عدد پایین محسوب می شو د و جزء پایینترین اعداد از زمان تشکیل بانک مرکزی اروپا بوده است . پایین بودن این عدد و ایجاد تمایل به افزایش از نظر روانی عاملی بسیار قوی محسوب می شد تا معمله گران به این باور برسند که دست مقامات ECB برای افزایش بسیار باز است .تفکری که چندان نادرست نیز نبود .
این عوامل و عوامل دیگر باعث شدند تا به موازات ایجاد جو منفی بر علیه دلار فضای امیدواری نسبت به یورو شکل بگیرد و همین مسئله به آتش تضعیف دلار نفسی تازه می دمید .
در برابر دیگر ارزها من جمله پوند وین نیز وضعیت تقریبا به همین شکل بود و اوضاع ارز قویترین اقتصاد جهان در برابر آنها اگر اوضاعی اسفناک تر از وضع و حالش در برابر یورو نداشت چندان مناسبتر هم نبود .
نرخ بهره بانک مرکزی زاپن صفر بود ( و هست ) و از آنجایی که بالاتر از سیاهی رنگی نیست قطعا کاهشی در دستور کار مقامات زاپنی نبود .
بانک مرکزی زاپن برای مبارزه با رکود اقتصادی حاکم بر این کشود نرخ بهره به نزدیک صفر تقلیل داده بود اما شاید این را بتوان به حساب بد شانسی دلار گذاشت که باز هم همانند سناریوی اروپا اقتصاد زاپن نیز به موازات ایجاد تمایل برای ثبات نرخ بهره در امریکا نشانه هایی از خروج از رکود از خود نشان می داد و زمزه های خروخ از سیاست صفر نگه داشتن نرخ بهره در این کشور شنیده می شد .
این عوامل همگی دست به دست هم دادند تا از ابتدای سال 2006 جو منفی شدیدی بر علیه دلار بوجود بیاید که مو جب تضعیف آن در روزهای نخست سال شد اما قوانین تکنیکی نمودارقیمت موجب می شوند تا همواره بعد از یک دوران صعود شاهد ثبات و یا احتمالا کاهش قیمت باشیم .عکس این قانون نیز صحیح است بعبارتی همواره بعد از سقوط شدید (Oversold) شاهد دوران صعود نسبی و یا ثبات خواهیم بود به همین دلیل از فاصله ششم زانویه تا تقریبا اواخر این ماه ارزش دلار در ثبات نسبی بسر برد و تغییر چندانی نداشت . از دیگر دلایل این ثبات می توان به حالت روانی بازار اشاره کرد . در این دوران بازیگران بازار در انتظار اتفاق بزرگی بودند که بی شک تاثیر شدیدی بر ارزش دلار بورس ایالات متحده و حتی اگر پا را فراتر بگذاریم بر اقتصاد جهان داشت .
آلن گرینسپن رئیس وقت بانک مرکزی امریکا روز اول فوریه کرسی ریاست این بانک را پس از هجده سال سابقه مدیریت درخشان ترک کرد تا دوران بازنشستگی خود را آغاز کند و به جای او بن برنانکی که یک شخصیت آکادمیک بود از طرف جرج بوش به کنگره امریکا معرفی شد تا سکان هدایت قوی ترین و با نفوذ ترین نهاد مالی جهان که تصمیماتش بر تمامی بازارهای جهان کمابیش تاثیرگذار است را بر عهده گیرد .
تغییر ریاست این نهاد الزاما به معنی تغییر سیاستها نبود چون بسیاری اوقات عوامل اساسی که بر تصمیم گیری در مورد نرخ بهره دخالت دارد در خارخ از فدرال رزرو تعیین می شود اما به هر حال تفکرات و نظرات شخص رئیس می تواند بسیار مهم باشد و قطعا تاثیرگذارترین فرد بر بازارهای مالی امریکا رئیس بانک مرکزی امریکا است به همین دلیل بازار در اضطراب شدیدی در سدد پی بردن به افکار برنانکی بود .
پس روی کار آمدن رئیس جدید در اول فوریه بازار تا یک ماه به دلیل مثبت بودن پاره ای از شاخصهای اقتصادی امریکا و امیدواری نسبت به رئیس جدید و از همه مهمتر ساختار تکنیکی نمودار قیمت به دلار روی خوش نشان داد و این ارز تا حدودی ضررهای ماه زانویه را جبران کرد اما این روند دوامی نداشت و مجددا جنگ روانی بر علیه دلار آغاز شد .

ادامه دارد ....

Tuesday, July 04, 2006

بازار در انتظار نقش جدید دلار

رفتار پنجشبه گذشته بازار ارز بهترین نمونه برای تبیین مفهوم انتظار یا Expectation بازار بود .
همانطور که همه می دانیم دلار مهمترین بازیگر بازار ارز است که تغییرات آن بر تمامی بازار سایه می افکند اما این بازیگر بزرگ خود متاثر اتفاقات و تحولاتی که مهمترین آنها جلسات تصمیم گیری بانک مرکزی امریکا(FOMC) در مورد نرخ بهره این کشور است . یکی از این جلسات پنجشنبه 29 زوئن ساعت 21:45 (به وقت تهران ) برگزار شد و پس از پایان جلسه اعلام شد که نرخ بهره از 5.00 به 5.25 افزایش یافته است اما بلافاصله بعد ازاعلام این خبر دلار به شدت ضعیف شد .بطوریکه نرخ برابری یورو در برابر دلار ظرف تنها یک ساعت از 1.2531 به 1.2665 افزایش یافت که می توان این حرکت را به عنوان سقوط دلار نام گذاری کرد . حال سوالی که مطرح می شود اینست که با توجه به اینکه سرمایه به سمتی حرکت می کند که بازدهی بیشتری داشته باشد و در بازار ارز نیز پول رایج کشوری قویتر می شود که نرخ بهره بیشتری داشته باشد چرا با وجود افزایش 0.25 واحدی دلار بشدت در برابر اکثر ارزهای اصلی سقوط کرد ؟
در جواب باید شعار همیشگی تاجران بازار ارز را تکرار کرد که : انتظارات این بازار را هدایت می کند نه الزاما خود وقایع .
مدتی است که فدرال رزرو (بانک مرکزی امریکا ) با دو مسئله اساسی که هر دو اهمیت حیاتی برای اقتصاد ایالات متحده دارند مواجه است : پیشرفت اقتصادی و تورم . برای کنترل تورم باید نرخ بهره را افزایش داد اما افزایش نرخ بهره رشد اقتصادی را کند می کند . از طرف دیگر برای تحرک بخشیدن به اقتصاد لازم است که نرخ بهره را کم کرد یا حداقل آنرا ثابت نگاه داشت که این مسئله تورم را افزایش می دهد. بنابراین سیاستگذاران اقتصادی یک جامعه همواره باید بگونه ای نرخ بهره را تنظیم کنند تا هم تورم کنترل شود و هم رشد اقتصادی مختل نشود که که کار بسیار سخت و در بعضی موارد غیر ممکن است تا جاییکه مقامات مجبور به انتخاب یکی و قربانی کردن دیگری می شوند . این دقیقا اتفاقی است که در ایلات متحده در جریان است . مدتی است که اعداد ارقام و شاخصهای مربوط به تورم حاکی از افزایش تورم در قوی ترین اقتصاد جهان است و از طرف دیگر نشانه هایی از کاهش رشد اقتصادی دیده شده است . نگران کننده ترین این نشانه ها وضعیت بازار مسکن است که بخش عظیمی از اقتصاد امریکا را شامل می شود .بنابراین مقامات فدرال رزرو باید بین دو بد یکی را انتخاب کنند یا افزایش تورم یا رکود اقتصادی . با توجه به اینکه نشانه های افزایش تورم قوی تر از علایم رکود بوده اند روسای بانک مرکزی امریکا نگاه جدی تری به تورم انداخته اند و ثبات قیمت را اولویت کار خود در دو سال گذشته قرار دادند و به همین دلیل پنجشنبه گذشته برای هفدهمین مرتبه پی در پی نرخ بهره را افزایش دادند اما مسئاله که توجه به آن ضروری است گرایش تلویحی بیانیه این نهاد به مسئله رکود اقتصادی بود که بازار انتظار آن را نداشت .
ابتدای ماه زوئن بن برنانکی رئیس فدرال رزرو در سخنرانی تند و تیز خود نگرانی خود را نسبت به تورم ابراز کرد در حالی که ظاهرا چندان از اوضاع بازار مسکن و بورس ناراضی به نظر نمی رسید .بن در این میانه تنها نبود و همکارانش نیز بلا استثنا در سخنرانی های خود که در روزهای بعد به مناسبتهای مختلف برگزار می شد همگی نگرانی شدید خود را از تورم ابراز می کردن که تلویحا اشاره ای بود به افزایش نرخ بهره .این سلسه سخنرانیها انتظارات بازار نسبت به افزایش نرخ بهره را بالا برد بطوریکه بسیاری صحبت از رسیدن این عدد به 6.00 را می کردند و نه تنها نسبت به جلسه 29 زوئن بلکه نسبت به جلسه ماه آگوست (ماه بعد ) هم امیدوار شدند تا شاهد افزایش نرخ بهره باشند . اما بیانیه فدرال رزرو در روزپنجشنبه تا حدودی به مسئله رکود اقتصادی جدی تر از گذشته پرداخته بود و اگر چه تورم را نیز در اولویتهای خود داشت اما اولا شاهد تاکیدی که در گذشته می شد نبودیم و دوما از سخنرانیهای مقامات فدرال رزرو اینگونه استنباط می شد که بیشتر از اینها نگران تورم باشند .
بعد از اعلام این خبر بازار که انتظار بیانیه تند وتیز تری داشت دچار شک شد و خریداران دلار (Dollar Bull) بصورت ناگهانی بازار را ترک کردند وطرفداران دیگر ارزها پایکوبی کنان ارزش آنها را بالا بردند . در این میان توجه به بازار طلا نیز خالی از لطف نیست . قیمت طلا نیز از آنجاییکه با ارزش دلار رابطه عکس دارد بعد از اعلام این خبر افزایش شدیدی داشت و از 584 دلار به 615 دلار افزایش پیدا کرد که با توجه به وضعیت تکنیکی نمودار قیمت طلا شاید این حرکت مقدمه موج بزرگتری باشد که در راه است .

چاپ شده در روزنامه شرق
www.sharghnewspaper.com/850413/html/bazr.htm